روزهای لعنتی ...
تظاهر به خنده
تظاهر به شادی
پس کی تمام میشود این نمایش؟؟؟!!!!

نظرات شما عزیزان:
تا من در مـرور خاطراتم وقتی از کنار تــو رد می شوم .
تنـــم نلــرزد . . .
بغضــم نگیــرد . . .
برای یه دختر خیلی سخته یه نفر دست بهش یزنه، ببوستش
وقتی عشقت سرشو میندازه پایین و میگه باشه
اینو بدون که براش راحت نبوده
کلی با خودش کلنجار رفته ، کلی همه چیز رو زیرپاش گذاشته و قبول کرده
آهای پسر ایرونی با توام
مرد باش و به یه بوسه رضایت بده
تو فقط اجازه یه بوسه از اون دختر گرفتی نه چیز دیگه
یه دختر احساسشو ... قلبشو میذاره کف دستش و میاد جلو
تو هم مرد باش و با احساست بیا ، نه با چیز دیگه
چرا دست گل آلود شهوتت رو توی حوضچه زلال احساس میشوری ؟
میدونی مدیونی !!!
به تموم هم جنسای خودت مدیونی
به تموم کسایی که بعد از تو قراره با اون دختر برخورد داشته باشن مدیونی
در برابرشون مسئولی
چرااااااااااا؟
چون تو دید اون دختر رو نسبت به همه عوض کردی
چون تو ذهن اون دختر رو خراب کردی ، فکرشو مشغول کردی
آره برادر من مدیونی
پس بخاطر دخترا نه !
بخاطر هم جنسای خودتونم که شده حواستون بیشتر باشه
بخاطر دختر دار شدنت و دختر خودت حواست باشه
این دخترایی که میگی لاشی هستنو لاشی شدن
یه مرد بالا سرشون نبوده یه مرد تو زندگیشون نیومده
پس برای خودتو خانوادت یه مرد باش
مرد!
هر چیزی تاوانی داره پس حواست باشه!!!
چه لحظه درد آوريه
اون لحظه که ميپرسه : خوبي ؟
بغض تو گلوت ميپيچه
5 خط تايپ ميکني ، ولي به جاي ارسال
همه رو پاک مي کني و مي نويسي :
خوبم مرسي تو خوبي ؟
[Web] -
تکیه به دیوار نــده عمرم …
به غیرت …
شانه هایم برمی خورد …
نکند تو همان
“این نیز”
هستی که
همیشه میگذری؟
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که
مینویسم!
نوازش هم بلدم!...
و من رگ غیرتم باد !
عجب
نمی دانستم رگها هم قدرت انتخاب دارند . . . !
بین نبودنت با رنگ ها
دلتنگ تو که می شوم
زندگى ام سیاه مى شود !
حواست باشه
تو خاص نیستی
اونه که آدم کمیابیه و در حال انقراض
مواظبش باش . . .
گوشت را بیار جلو
اروم میگم
کسی نشنوه جز خودت
خیلی
خیلی
خیلی
دوستت دارم ...
هـــشدار داده بودم هـــوس گـــاز زدنم به سرت نزند
بخشـــشي در کار نـــيست
تو از بهـــشت وجودم براي هميشه رانده شـــدي...
و فرد ایده آل 95% دخترها میشه!والا !
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
بامن بمان
می خواهم درفضایی که از عطرتن توآکنده است نفس بکشم
بودنت را حس کنم
حتی اگر سایه ای باشی برقلب شکسته ام
می خواهم چشمانم رافدای آمدنت کنم تا بیایی
بهانه ای باشی برای زنده بودنم نفس کشیدنم
خوب من
بامن بمان
کم رنگ به اندازه تولدِ شعری عاشقانه

گاهی آدم دلش میخواهد کفش هایش را دربیاورد …
یواشکی نوک پا ، نوک پا از خودش دور شود !
دور دور دور …